از بودای نگاه تو
تا سو ختن زرتشت وار من
فاصله ای نبود جز چشم بر هم زدنی
و اکنون
پروانه وار
من آن دیوانه که می چرخم به گردت
که گرد چون تو شمعی چرخیدن
همگان را مشتاق می نماید
برای پروانه شدن
برای سوختن
که تو
خود عشقی
————————————————————–
نویسنده : ژوزه ساراماگو مترجم: مینو مشیری
سال انتشار:1997 Sarah Brightman & Andrea Bochelli : خواننده
+ آهنگی انتخابی برای زمینه ی وبلاگ ، آهنگ “فریبا” از آلبوم “رنگ شهر آشوب” با آهنگ سازی و اجرای استاد فرامرز پایور می باشد که جهت استفاده از این آهنگ می توانید به قسمت کد آهنگ برای وبلاگ مراجعه نمائید.
دلشدگان
کارگردان:مرحوم علی حاتمی سال ساخت:1370 نقش اول مرد:امین تارخ
باید خواند را خوانده ایم …
برای پروانه شدن
برای سوختن
…
گلچهره مپرس آن نغمه سرا از تو چرا جدا شد…
گلچهره مپرس پروانه ی تو بی تو کجا رها شد…
مرنجان دلت را خدا را…
رها کن غمت را رها کن…
مخور غم نگارا…
——————–
می سوزم…
شبها با شمع رخ خود
با سوز نهان…
————————————————–
میثم:
غلام چشم آن ترک که در خواب خوش مستی
نگارین گلشن اش روی است و مشکین سایبان ابرو
ترکیب جالبی دارد پستهایت..
سه تاشو دیدم و شنیدم و خوندم…
آفرین به تو…
بروزم
که تو خود عشقی
ومن برای مرور سرفصلهای عاشقانه ات
به شعله های نورانی ات
محتاجم…
از بودای نگاه تو
تا سو ختن زرتشت وار من…
بعضی تعبیرها خودش یک دیوان شعر است…
سوختن زرتشت وار من…………………………………..
————————————————————————-
میثم:
از بودای نگاه تو و زرتشت سوختن نام کتابی هست از علی ابدالی. دو خط اول این نوشته از نام این کتاب براومده ، کتابی که فقط اسمش رو شنیدم و قسمت نبوده تا از نزدیک اون رو مطالعه کنم.
کوری عاشــــــــــــقشم
سلام آقا میثم
خوبی ؟
… که تو خود عشقی …
خوب بود
پیشنهادات هم خوبن
مخصوصا موزیک بوچلی کاراش خیلی دلنشینن
خدا علی حاتمی رو بیامرزد
هذیان…
برای اولین بار باید دید, باید شنید و باید خواندت رو دیده و شنیده و خوانده بودم. خوشحالم.
ممنونم از راهنماییت،اتفاقا جایی شعری از همین مجموعه” از بودای نگاه تو و زرتشت سوختن “به قلم علی ابدالی خوندم که برات می نویسمش:
خودم را روی خاک گریه می کنم
تا
ابر نگاهت را
با نقاشی زمین گیر کنم
خدای کدام پیامبر است
که رنگین کمانش
در جعبه ی مداد رنگی مانی هم پیدا نمی شود
بر من که می بارد
خاکسترم را باد می برد و
آنگاه کنار این آتشکده ی خاموش
زرتشت
فندکش را روشن می شود …
مانی
کنار چند تکه ابر
سیگار می کشد…
آتش
عشق
تنها خاکسترش را چشیدم
ولی مانند تو میگویم
او خود عشق است
ممنون از معرفی این آثار زیبا
من و تو در یک دایره ی چهارگوش…
لطف کردید
عشق … از اون واژه های سردرگم . میشه آدم عاشق یه خیابون بشه
یه چراغ… عاشق حرفهای خوب بشه … من عاشق کاغذم
نفسم بهش بسته است اینجاست که عشق رو می فهمم
بعد از نخی سیگار آمده بودم فنجانی قهوه بخورم…
دیر اومدم ببخش اما واقعا شوکه م کردی
عالی؟
فوق العاده؟
نمی دونم
من آپم تو این همه شلوغی اگه دلت خواست یه سر بزن
پروانه های سوخته از پروانه های مصلوب خشک شده خوشبخت ترند چرا که علتیست برای سوختن علتی همراه با شوقی …..
موفق باشید بدرود