دخترک!
پشت آن لبان بسته
کدامین قصه ی هزار و یک شب نهفته ؟
آن نگاه تلخ
بر کدام راه بی عبور دوخته شده؟
دخترک!
زادن این خنده های تلخ
برای کشتن خاطرات کدامین عشق دیروز است؟
این دستان سرد
این قلب تاریک را
گرمای کدام دست
و
روشنای کدام امید روشن خواهد کرد؟
دخترک!
آهای قشنگ واژه ی بی ستاره
سرت را روی شانه های باد بگذار
چشمانت را ببند و غرق رویا شو
خیال کن دنیا گوشه ی دنجی است
برای دمی زیستن و عاشق شدن
دخترک!
ایوان دلت را آب و جارویی بزن
شمعدانی ها ی پشت پنجره را
به میهمانی آفتاب ببر
در آینه لبخندی بزن
و بر عشق…
سلامی دگر کن!
———————-
+بعد از مدت ها از بلاگفا خداحافظی کردم و به هاست شخصی خودم مهاجرت کردم.اختلالات این چند روزه، تاخیر در بروزرسانی و مشکلاتی هم که کم و بیش در وبلاگ مشاهده کردین و می کنید هم از اثرات همین اسباب کشیه!که امیدوارم به زودی برطرف بشن.
++برخلاف اکثر دوستان که آهنگ زمینه ی این پست رو متعلق به کارتون خاطره انگیز بچه های کوه آلپ میدونن باید عرض کنم آهنگ زمینه ی این پست آهنگ زال و سیمرغ(ایران- 1355) از ساخته های آقای مجید انتظامی هست که البته به عنوان موسیقی متن این کارتون هم مورد استفاده قرار گرفت، چیزی که در ابتدا هضمش برای من هم سخت بود .
اینجا مبارک
نمیدونم چرا بعد از خوندن این شعرت یهو یاد این متن از خودم افتادم:
شاپرک ، شاپرک من بنشین…
هنوز سالها راه مانده تا انتها
هنوز تا بن بست راه ها مانده شاپرک
بنشین شاپرک ، بنشین شاپرک من
فدای خستگی بالهایت
این روزگاران زمخت
بنشین و روزگاران فرتوتت را ترسیم کن
ترسیم هوا کن ترسیم خاک کن ترسیم باد کن ترسیم لحظه ها کن
بنشین شاپرکم
از روی کدام جفا بود
که پیله هایت یکی یکی خُرد شدند و له شدند
از روی کدام ستیزه بود
که بالهایت زخمی شدند
که بادهای وحشی شاخکهایت را شکاندند
بنشین شاپرکم بنشین
بنشین و بالهایت را باز و خستگی ِ سالهایت را در کن
بنشین شاپرک
بنشین و برایم قصه ی تلخی ها را باز گو
قصه ی فقدان پیله های نوزادت را
بنشین و بگو به انتظار پروانه ات چند شب را سحر کردی
بنشین شاپرکم
تا انتها راه ها مانده و سالها
روی انگشتهایم بنشین شاپرک…
اینو دو سال پیش گفتم…
یه منظومه ی خیلی کوچیک از اشعارم با اسم “شاپرک” دارم…
شاپرک واسه من یه نماده…
سمبل صبوریه…!
سلام
مبارکه… فونت نوشته ها خوبه اما به نظرم فونت لینکا رو یه کم کوچیکتر کن اگه میشه. زمانشم بیشتر کنین لطفا 🙂
گفتم لینکا… چه احساس خوبیه که آدم اولین لینک یه آدم دیگه باشه. (البته اگه این اشتیاق کاذب نباشه و لینکای سایتت از اونا نباشه که وبلاگای به روز شده رو می برن بالا)
با بند بند نویسی هم موافقم. اصلا همه جوره موافقم.
هرجور خواستی شروع کن من ادامه میدم.
و…/
عشق را اگر دیدی سلامم را برسان
و بگو
دستان سردم را دیگر
به سمتش دراز نمیکنم
هرگز…/ (دخترک) /
۱)ممنون از راهنمائی هات. متاسفانه باید بگم که این اشتیاق هم کاذبه و هم نیست! حالا چراش بماند واسه ی بعد!
۲)پیشنهاد رو شما دادی خب خودتم استارتش رو بزن دیگه
۳)به قول دوستی گشتم نبود نگرد نیست!
دخترک
کجای روزهای من سایه گستردی
که روزگارم تهی از شب و تاریکی هاست
چراغ های رابطه تاریکند
چراغ های رابطه تاریکند
کسی مرا به آفتاب
معرفی نخواهد کرد
کسی مرا به میهمانی گنجشک ها نخواهد برد
———-
مبارکه !
سلام بر قهوه و سیگار عزیز..
مامن نو مبارک..
من که هنوز کاملا جا نیفتادم. و تازه امروز نشستم و دانه دانه لینک ها رو وارد می کنم. راستش منتظر بودم ببینم می تونم لینک دونی گودری رو اینجا هم اعمال کنم دیدم نمیشه.
امیدوارم تو هم به زودی به محل جدید عادت بکنی.
و اما این آهنگ…
من همیشه به مادرم می گفتم چرا توش سنتور زدن مامان؟!!! پس درست می گفتم!
سلام. اینجا چه خوبه! خیلی خوبه!
نوشتت هم که مثل همیشه بود!
دلم براتون تنگ شده! از هیچ کدوم از بچه ها خبری ندارم! از هیچکدوم!
باشه
واست فرق نمیکنه راجع به چی باشه؟
زندگی بافتن یک قالیست
نه همان نقش و نگاری که خودت می خواهی
نقشه را اوست که تعیین کرده
تو فقط می بافی
نقشه را خوب ببین
نکند آخر کار
قالی زندگیت را نخرند …
مبارکت باد دوستِ وبلاگی ِ عزیز
به روزم.
دیدی چه اشتباهی کردم؟…
تو کامنت قبلیم اسمت رو اشتباه نوشتم!
من این آهنگ رو می خوام لطفا! 🙂
در جریان موسیقی بچه های آلپ بودم البته. اما آنچه مهم است اینکه این موسیقی در هر صورت امروز برای نسل من و تو تنها و تنها به یک چیز تعلق دارد: بچه های آلپ و دوران کودکی مان…
قالب جدید مبارک. کم به من سر می زنی مرد جوان…
نتونستم موسیقی رو پیدا کنم..
وبلاگ هنوز مشکلات عدیده ای داره که با این مشغله ی من فکر کنم خیلی زمان ببره درست شدنش. کدوم آهنگ منظورته نگارش جان؟
عالی تر از عــــــــــــــــــــــالی!
درود بر شما دوست عزیز