لب هایی که بسنده می کنند
به «چه می کنی؟» و «چه خبر؟»
دوست داشتنی که شاید دوطرفه باشد
توصیف در و دیوار برای رد گم کردن
.
تردید
و دو عاشق خجالتی
راستی عجب زمانه ی «گ ه….» شده !!!
.
نه!؟
———————————
+شاید زندگی همین خرابه ایست که در آن اتراق کرده ایم.
سلام
فکر میکنم تقصیر زمونه نیست. تقصیر ما آدم هاست که هر کاری دوست داریم میکنیم…
میون این همه عاشق خجالتی ، هنوز کسایی پیدا میشن که خجالتو کنار بذارن و حرف دلشونو بگن!!!تو هم یکی از اونا باش، بذار زمونه اینقدر افتضاح نباشه!تو قدم اول رو بردار!
———————————————————-
طوفان فریاد من است
باد را دزدیده ام وباران را
در کلاس ابری چشمانم ثبت نام کرده ام
دستان صیادان بزرگ قرن
همیشه شیاد باقی می مانند و
اشکهای بچه ماهی
همیشه بی مرهم
…
این است روزگارم
اما یکی دیگر
به گوش فردا برساند که
ـ دیوانه ای
آنقدر خسته است ..
که حتی نای مردن را هم ندارد … ـ
————————————–
دقت کردین ساعت ثبت این پست ۰:۰ افتاده ؟!!!
———————————————————-
میثم:عمدی بود!
اینقدر ادم باید عاشق باشه که خجالت نکشه …اونم ۲ تا شون
تو لب تر کن ….
من که نفهمیدم چی نوشتی
شاید…
شاید به سه دلیل نمیشه گفت دوستت دارم :
۱ – ناخود اگاهت از “دوست داشتن” مطمئن نیست
۲- خودت میترسی نه بشنوی
۳- حس و حال گفتنش و نداری
واقعا زندگی همین خرابست!نمی دونم چرا هر کاریم که میکنم آبادیشو نمی بینم!دیگه حوصله ی تلاش کردن برای رسیدن به این آبادی رو هم ندارم!
به قول سهراب: چشم ها را ….
شایدم منظورشون اینکه باید برن درس بخونن!!!
حال و هوای زندگی عوض شده تقصیر زمانه نیست….
من آپم و خوشحال میشم که نظر کاملی رو نوشتم بدین
*…
بقول رفیقی ، زندگی نه ! روزگار … شده .
زندگی ، نه برای مردن !
اما ، مردن برای زندگی ..
اکنون ،
نجوای آشوب است
پنهان از چشم ها ..
…*
×…
او ؛
ز عار
عقل ِ گند ِ تن پرست .
قاصداً
رفته است و دیوانه شده است ..
…×
کلمات قلابهایی هستند برای آویختن اندیشه ها .. ..شما با کافه بلاگ من با اوشس..هووووم !
…
باید بایدها را به خاطر نبایدها فراموش کرد..
من نمی توانم هیچ نبایدی را به خاطر یک باید از دست بدهم. البته من نمی خواهم درست تر است چون بایدها به من آموختند که آن طور هم که می گویند خواستن توانستن نیست..
ولی مشکل قبل تر از همه ابنهاست..قبل تر از انتخاب من و قبل از تر ..
من می دانم که همه می دانیم باید و نبایدها وجود دارند ولی باید وجود انان را دوباره وجودیابی کرد..
وجود انان موجودیت ما را می سا زد..
نباید به بایدها تن داد بدون دانستن فلسفه بودن انان..
..
اجبار یا اختیار؟ باید یا نباید؟
ناراحت نباش…. اونم دوست داره تو رو
—————————————-
میثم: فقط میتونم بگم: “!”
نه!
حتما دلیلی داره زندگی برای” گ. . . ه . .” بودنش زیاد به این چیزا فکر نکن سعی کن از همون …. بودن روزگار لذت ببری اگه نمیتونی تغییرش بدی.
میشه فکر کرد آدمای خجالتی هیچوقت به درد هیچی نمیخورن جز از دور دوست داشتن (( که من مطمئنم همینطوره )) به همتون پیشنهاد می کنم تجربه کنید اگه باورتون نمیشه ,, آدم خجالتی به درد لای جرز دیوار هم نمیخوره , چه برسه دوست داشتن و این حرفا,,
.
منظورت” گهی” بود؟ نه؟!
ایول خیلی با ادبی
لب هایی که بسنده می کنند
به «چه می کنی؟» و «چه خبر؟»
یادآوری خاطرات شد برای من! یه روزی منم خجالتی بودم… کاش..!
نوشته هاتون عالین..با قلب من بازی میکنن
اکثر متناتونو خوندم
خیلی خوشم امد از بلاگتون
موفق بشین
درضمن چندتا از متناتونو برداشتم امیدوارم ناراحت نشین: )