انگار می خواهی جان بدهی
دو بار آب دهانت را قورت می دهی
تازه یک کلمه به زبان می آوری
پیشانی ات را باید مدام خشک کنی
صورتت سـرخ
سر به زیر افکنده ای
یکسره با انگشتانت بازی می کنی
خودت را روی صندلی جابجا می کنی
– دیگه چه خبر؟
– چه می کنی؟
باز هم این دو سوال مزخرف
البته برای هزارمین بار
جدی خودت خسته نشدی ؟
یک کلام بگو که عاشق شده ای
خلاص!
این صغری کبری چیدن ها برای چیست؟
– – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – –
+ آهنگ زمینه ی این پست : Holy Wars… The Punishment Due
منتظر می مانم تا حرف های مرا دیگران بگویند
سکوت را حرمتی است
که بودن یا نبودن
در ان برابر است
وای که چقدردوست دارم بی پرواییی خودم رو در گفتن دوستت دارم
هزار بار بی پرده بیتعصب بی واهمه
دوستت دارم
دلتنگیهای آدمی را باد ترانهیی میخواند
رویاهایش را آسمان پر ستاره نادیده میگیرد
و هر دانهی برفی به اشکی نریخته میماند
سکوت سرشار از سخنان ناگفته است
حرکات ناکرده
اعتراف به عشقهای نهان
و شگفتیهای به زبان نیامده
دراین سکوت حقیقت ما نهفته است
حقیقت تو و من
سکوت سرشار از ناگفته هاست
آهنگ هات خیلی مناسبن با نوشته ها…
و میتونی با کلمات آدم رو ببری به دنیای
نوشته هات…
دوس دارمشان!
جزو دوستام شدی… با اجازه!
در ساحل قدم میزنیم
دو سر مکالمهای عتیق را
محکم در دستهایمان گرفتهایم:
– دوسم داری؟
– دوست دارم.
با ابروهای شیارخورده
تمام حکمت دو عهد پیامبران منجم را
خلاصه میکنم
فلاسفهی رضوانها
و حکمای تارک دنیا را
و در نتیجه میگویم:
– گریه نکن.
– شجاع باش.
– ببین، همه…
لب ور میچینی و میگویی
– باید بچه آخوند میشدی
و بیحوصله گام بر میداری
که هیچکس
معلمهای اخلاق را دوست ندارد.
چه میتوانم بگویم
بر ساحل دریای کوچکی
که آرام آرام
آب
نقش قدمهایی را میپوشاند
که دیگر محو شدهاند…
گویا به روزیم رفیق قدیمی…
aliye
sherha az khodetoOne?
مرسی، بله