با هم بودن

با من از عشق بگو

بیا فراموش کنیم تلخی ها را

بیا چشم ببندیم بر این روزهای اضطراب و تشویش

بیا پشت کنیم به دنیا و بدی هایش

بیا فراموش کنیم آدم ها و حرف هایشان را

ندیده بگیریم نگاه های کنجکاوشان را

این زندگی

چشم به هم زدنیست

کوتاه تر از آنچه که فکرش را بکنی

آنقدر کوتاه

که اگر تک تک ثانیه ها و دقایقش را نیز با هم باشیم

باز هم کم است

چشم از دنیا و آدم هایش بگیر

چشم بدوز در چشمانم

بیا به با هم بودن فکر کنیم

کشف کنیم چگونه شاد تر بودن را

 .

این ثانیه های در گذر

و این زمان اندک را

صرف هیچ چیزی جز شادی نباید کرد….

.

– – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – –

+ موسیقی زمینه این پست Chaconne for violin & continuo in G minor از ساخته های Tommaso Antonio Vitali با اجرای ویولن Sarah Chang  از آلبوم  Sweet Sorrow    انتخاب شده است.

19 thoughts on “با هم بودن

  1. میثم says:

    همیشه اینجا میام ، از خیلی وقت ها پیش !
    شاید چند از سال پیش!
    و همیشه از این مکان لذت بردم.
    موفق و سربلند باشی

  2. میرزاد says:

    سلام

    به دنبال وبگردیهای شبانه به شما رسیدم..

    ساعتی در این دیار شعر وموسیقی سیاحت نمودم.حسن انتخاب شما،نوشته هایتان همه و همه قابل قدر است..

    واقعا لذت بردم..دست مریزاد

  3. فائزه says:

    اینجــــا ، عشــــق قنـــــدیـــــل می بنـــــدد ،

    بــــا ایـــن واژه هــــای یـــــخ زده !

    نگفتـــــه بــــودی

    دمـــــای ، نبـــــودنت زیــــر ِ صفــــر استـــــ .

  4. کافه چی says:

    کنار یک خاطره … هزار شب هم که بمانی …
    شبی هست که به یادت بیاورد
    آنچه دیرتر از همه می یابی عشق است …
    که زودتر از همه از دست می رود.
    به پای یک بغض … هر چقدر هم که سکوت کنی …
    پائیزی هست
    که وقتی کنار یک آواز و … جایی حوالی پندار خوشبختی
    سر برسد.
    تو و صندلی های چوبی و سیگارهای نیمسوز …
    و باران … که همیشه دیر به میعاد رسیده یک عمر! …
    هنوز بوی خوش دومین قهوه از سرت نرفته
    که دلت می خواهد چیزی بنویسی …
    آوازها و خاطره ها را دوره می کنی،
    تمام شب ها را … تمام بغض ها را …
    چیزی برای نوشتن هست ؟! …
    ابر سپید بی باران از رفتنت پراکنده می شود،
    خاطره ها هم … بغض ها هم …

    کنار یک کاغذ … روبروی قهوه سرد …
    شعری هست
    که واژه هایش، پیش از رسیدن باران …
    با دود رفته اند.
    به یاد می آوری که شبی دیگر از هزار …
    کنار یک خاطره مانده ای و
    سکوت کرده ای …
    ـــــــــــــــــــــــــــــــ
    خوب باشی میثم جان.

  5. zemestan says:

    چند وقتی میشه که میهمان خاموش این خونه ی مجازی هستم
    و از نوشته ها و موسیقی های نابش بهره میبرم
    موفق باشد
    قلمتون مانا

  6. reihan says:

    بهمن ماه کدهای موسیقی رو مرتب کردی و بسیار عالی شد ولی ننوشتی….منتظر نوشته ات هستم دوست عزیز

  7. reihan says:

    این که بنویسی البته خواهش ماست…تا به دل نیاد کلامی نوشته نمیشه….و اگه غیر این باشه به دل نمیشینه….و اصرار ما برای اینه که دلمون عادت کرده به نوشته هات….

  8. کافه چی says:

    می شود به تو فکر نکرد ،
    وپشت تنها میز تک نفره ی کافه نشست ،
    نقش قلب های تیر خورده ی تن آن را ،
    و باران دو نفره ی بیرون را ،
    پشت صفحه ی حوادث روزنامه ی دیروز
    پنهان کرد …
    قهوه لطفاً ،
    مثل این اواخر ، بی شکر .
    مــــــــردی ، عشـــق اش را ؛
    می شود ،
    از صندلی های به هم چسبیده ی میز بغلی ،
    آتش به امانت گرفت . آتش زد ؛
    می شود عمیقتــر دود گرفت ؛ و خود را ؛
    دل خوش کرد ،
    که سرفه ،
    یـاد تو را از من ،
    عُـق زد ، بیرون کشیـد .
    حلق آویــز کرد .
    روزنامه را می بندم ،
    بــاران ادامه دارد ،
    و شب که به نیمه برسد ،
    من و فنجـان قهـوه ی روی میـز ،
    بــــا هم ،
    ســرد شده ایم … .
    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    یک دنیا ممنون 🙂 باعث افتخارمِ که کافه ام رو لینک کردین 😡

  9. غزال says:

    سلام
    من همیشه خاموش میام وبتون و..میخونم 🙂
    یه جای آروم و دنج با موسیقی های فوق العاده زیبا و دلنشین
    قلمتون زیباست..
    بااجازه این نوشته تونو کپی میکنم وبم؛پاش منبع رو مینویسم 😉
    قلمتون مانا.

Comments are closed.