آنچه که می نویسم کسوف من! خورشید من فاحشه ایست که کسوف را هر روز در هم آغوشی هوسی نو تجربه می کند . کسوف من گاهی هوای خورشید بودن می کند. آدم! بهانه
شهزاد says: سلام. خوبی .پرشین بلاگ بهتر از بلاگفاس فکر کنم .به وبلاگ قبلیت هم سر زدم.جمله جالبی نوشته بودی.موفق باشیالتماس دعاعلی علی ۱۱ مهر ۱۳۸۶ at ۲۲:۴۲ پاسخ
اسامه شمس says: سلامخوب بود خوشحال میشم بیاید و با نظراتتون ما رو شاد کنیدخدابای ۲۰ بهمن ۱۳۸۶ at ۱۸:۴۶ پاسخ
حمیده محمدرضاپور says: به کلاف کاموای مادرم خیره شدمهنوز برای کسی که نیست میل می زندهنوز.سلام بروزم ومنتظربااحترام…خانه ی جدید هم مبارک ۲۰ فروردین ۱۳۸۷ at ۰۸:۳۲ پاسخ
..... says: در میان گورهای خام و سنگهای پخته می کاهم….قصه ای سخت بیگانه در قلبم می نوازدو من وحدتها را از دست داده ام ، گورها در حرارت می سوزند….قلبم هق هق را خفه می کند… مدتهاست که در ذهنم دیگر وحدتی نیست….. بخشش؟؟؟ ۳۱ اردیبهشت ۱۳۸۷ at ۱۹:۵۸ پاسخ
سلام. خوبی .
پرشین بلاگ بهتر از بلاگفاس فکر کنم .به وبلاگ قبلیت هم سر زدم.
جمله جالبی نوشته بودی.
موفق باشی
التماس دعا
علی علی
چطور شد ؟!
دلم فاحشه شده است هر روز به عشق یک عشق نابتر چشم می گشاید
سلام
خوب بود خوشحال میشم بیاید و با نظراتتون ما رو شاد کنید
خدابای
سلام .
به بهانه ی تولدم به روزم.
دوست داشتی سر بزن.
نه ته دلمو نگرفت .
یک تشابه در نام خانوادگی مرا به این جا کشانده است…
.
.
خواندم!
به کلاف کاموای مادرم خیره شدم
هنوز برای کسی که نیست میل می زند
هنوز
.
سلام
بروزم ومنتظر
بااحترام
…
خانه ی جدید هم مبارک
در میان گورهای خام و سنگهای پخته می کاهم….قصه ای سخت بیگانه در قلبم می نوازدو من وحدتها را از دست داده ام ، گورها در حرارت می سوزند….قلبم هق هق را خفه می کند… مدتهاست که در ذهنم دیگر وحدتی نیست….. بخشش؟؟؟